انقلاب اسلامي ايران پس از سالها التهابات جامعه (42تا57) بالاخره در بيست و دوم بهمن پيروز شد . برخي افراد بر اين باورند محمدرضا شاه اگر انتقادات ساده افراد دلسوز را اهميت ميداد شايد ميتوانست بر سر قدرت باقي بماند و آنها تقاضايي نبود جز احترام به حق حاکميت مردم بر مردم و مهمتر نبستن صداي منتقدان و اجازه دادن به اظهارنظر آنان در مورد نکات منفي نظام شاهنشاهي. اما اوهم زماني صداي مخالفان را زماني شنيد که خيلي دير شده بود. انقلاب اسلامي پيروز شد چند سال اول با شور و هيجان انقلاب گذشت و وابستگان رژيم گذشته اکثرا از دم تيغ گدرانده شدند. سپس نوبت به خودي ها رسيد. کساني که دوشادوش انقلابيون تلاش کرده بودند و هر نوع هزينه لازم را داده بودند(منظور ملي مذهبي ها مارکسيست ها مجاهدين خلق کمونيستها و گروههاي کوچکتري که شايد نام آنها هم حذف شد)طومارشان در جمهوري اسلامي درهم پيچيده شد و يک جامعه يکدست به وجود آمد جامعه اي که نخبگانش مجيز گوي امام خميني بودند و باهرخنده او ميخنديدند و با بغضش اشکهايشان جاري ميشد 10سال گذشت و خميني فوت کرد با تمام بديها و خوبيهايش .خميني شخصيتي بود که ميتوان گفت اکثريت مردم اورا دوست داشتند.سپس نوبت به فرد ضعيف تري رسيد که شايد در حد رياست جمهوري مقبوليت داشت اما نه در حد رهبري . او هم شروع کرد به خفه کردن صداي مخالفان با هر شيوه اي اما اين کار را از چه کساني شروع کرد؟ از ملي مذهبي ها؟مجاهدين يا... پاسخ منفي است او اين حذف ها را از خودي هاي نظام شروع کرد و در واقع اره اي برداشت و بر سر شاخه اي نشست و شروع کرد به بريدن شاخه .
اين روزها نصايح مشفقانه و دلسوزانه از خودي تر ها هم به گوش ميرسد از کساني که در مرز حذف فيزيکي يا ... هستند . آنها از رهبري ميخواهند صداي مخالفان را بشنود اما گوش شنوايي نيست و توهم تکبر در او چنان ريشه دوانده که چيزي جز تعريف را بر نميتابد البته اطرافيان هم کمک زيادي به رشد اين خلق مذموم در او کمک کرده اند.
او هم حکومتش دوامي نخواهد داشت چون تحمل شنيدن نقد نداشت و اين نظام فروپاشي اش به نظر حقير بدون در نظر گرفتن محرکهايي که خودحکومت ايجاد ميکند در حالت خوشبينانه بيش از 3تا7 سال ديگر دوام نخوهد يافت .
خوب فکر کنيد فردا اين مدت تمام شد به تمام خواسته هايمان رسيديم طومار مفسدان و قاتلان جوانان وطن درهم پيچيده شد و قدرت در دست صاحبان اصلي اش يعني مردم رسيد.
از همين الان بياييم تمرين کنيم حضور مخالف متضمن وجودي ماست بايد صداي مخالف با بلند ترين صدا شنيده شود( البته نقد معقولانه نه توهين احساسي) اگر مخالفان هر روز راهپيمايي کنند و اشکالات نظام بعدي را تذکر دهند بايد دستشان را بوسيد چون با حل مشکلات کوتاه مدت و يا بلند مدت آنها ميتوان حس رضايت را به عمق آنها نفوذ داد و هر روز که مخالفان جديدي سر بر آوردند بايد خوشحال بود چون بايد بدانيم مشکلي هست و بايد حل شود و اگر حل نشود نارضايتي و.... پيش مي آيد
در اينجا ميخواهم در شعارهايمان از همين الان دقت کنيم ، از همين الان با شعار مرگ بر فلان و فلان نخواهيم مخالفانمان حذف شوند بلکه با صداي بلند خواسته هاي بر حق خود را فرياد بزنيم .
برايم مشخص نيست اما اگر اتفاق بيفتد خيلي عالي ميشود اينکه در نظام بعدي افرادي که الان در اقليت هستند البته صداي شيپورشان بلند است و هواخواهي ندارند حضور دارند به طور مثال گروههاي تندروي روحانيون سپاهي ها(البته سپاهياني که نه قدرت نظامي دارند نه قدرت اقتصادي فقط يک حزب سياسي)هم ميتوانند در مجلس نماينده داشته باشند آيا ميتواند روزنامه حزب ،عضو و ... داشته باشند اگر داشتند يعني تبلور دموکراسي يعني تبلور آزادي واقعي اما اگه نتوانستين حرف مخالف خود را بشنويم و او را سرکوب کرديم دوباره دادگاههاي انقلاب راه انداختيم مطمئن باشيد زودتر از 10الي15سال دوباره بايد همينجا بنشينيم و هي بگيم بابا نظام قبلي چقدر بهتر بود قدرشو ندونستيم از تو چاه در اومديم افتاديم تو چاله
پس بياييم 1-نقد پذير باشيم 2 - نقد طرف مقابل را با توهين پاسخ ندهيم حتي اگر در اقليت محض باشند 3 مخالفان را حذف نکنيم
اگر اينقدر شعور سياسي خود را بالا برديم باور کنيد زندگي در ايران چنان خواهد شد که مردم دنيا حسرت آنرا خواهد برد چون چيزهايي در اينجا هست که در غرب نيست و اگر با آزادي درآميزد حکومتي خواهد شد باشکوه هرچه تمام پيش به سوي
آزادي بيان
اين روزها نصايح مشفقانه و دلسوزانه از خودي تر ها هم به گوش ميرسد از کساني که در مرز حذف فيزيکي يا ... هستند . آنها از رهبري ميخواهند صداي مخالفان را بشنود اما گوش شنوايي نيست و توهم تکبر در او چنان ريشه دوانده که چيزي جز تعريف را بر نميتابد البته اطرافيان هم کمک زيادي به رشد اين خلق مذموم در او کمک کرده اند.
او هم حکومتش دوامي نخواهد داشت چون تحمل شنيدن نقد نداشت و اين نظام فروپاشي اش به نظر حقير بدون در نظر گرفتن محرکهايي که خودحکومت ايجاد ميکند در حالت خوشبينانه بيش از 3تا7 سال ديگر دوام نخوهد يافت .
خوب فکر کنيد فردا اين مدت تمام شد به تمام خواسته هايمان رسيديم طومار مفسدان و قاتلان جوانان وطن درهم پيچيده شد و قدرت در دست صاحبان اصلي اش يعني مردم رسيد.
از همين الان بياييم تمرين کنيم حضور مخالف متضمن وجودي ماست بايد صداي مخالف با بلند ترين صدا شنيده شود( البته نقد معقولانه نه توهين احساسي) اگر مخالفان هر روز راهپيمايي کنند و اشکالات نظام بعدي را تذکر دهند بايد دستشان را بوسيد چون با حل مشکلات کوتاه مدت و يا بلند مدت آنها ميتوان حس رضايت را به عمق آنها نفوذ داد و هر روز که مخالفان جديدي سر بر آوردند بايد خوشحال بود چون بايد بدانيم مشکلي هست و بايد حل شود و اگر حل نشود نارضايتي و.... پيش مي آيد
در اينجا ميخواهم در شعارهايمان از همين الان دقت کنيم ، از همين الان با شعار مرگ بر فلان و فلان نخواهيم مخالفانمان حذف شوند بلکه با صداي بلند خواسته هاي بر حق خود را فرياد بزنيم .
برايم مشخص نيست اما اگر اتفاق بيفتد خيلي عالي ميشود اينکه در نظام بعدي افرادي که الان در اقليت هستند البته صداي شيپورشان بلند است و هواخواهي ندارند حضور دارند به طور مثال گروههاي تندروي روحانيون سپاهي ها(البته سپاهياني که نه قدرت نظامي دارند نه قدرت اقتصادي فقط يک حزب سياسي)هم ميتوانند در مجلس نماينده داشته باشند آيا ميتواند روزنامه حزب ،عضو و ... داشته باشند اگر داشتند يعني تبلور دموکراسي يعني تبلور آزادي واقعي اما اگه نتوانستين حرف مخالف خود را بشنويم و او را سرکوب کرديم دوباره دادگاههاي انقلاب راه انداختيم مطمئن باشيد زودتر از 10الي15سال دوباره بايد همينجا بنشينيم و هي بگيم بابا نظام قبلي چقدر بهتر بود قدرشو ندونستيم از تو چاه در اومديم افتاديم تو چاله
پس بياييم 1-نقد پذير باشيم 2 - نقد طرف مقابل را با توهين پاسخ ندهيم حتي اگر در اقليت محض باشند 3 مخالفان را حذف نکنيم
اگر اينقدر شعور سياسي خود را بالا برديم باور کنيد زندگي در ايران چنان خواهد شد که مردم دنيا حسرت آنرا خواهد برد چون چيزهايي در اينجا هست که در غرب نيست و اگر با آزادي درآميزد حکومتي خواهد شد باشکوه هرچه تمام پيش به سوي
آزادي بيان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر